داستان سریال در مورد یک راهبه جوان به نام "سیمونه" است که به جنگ با یک هوش مصنوعی قدرتمند معروف به نام "خانم دیویس" می‌رود و ...

در شهری ساکت و آروم ، کارگردان فیلم های ترسناک قرار است زندگی و دنیایی که در آن بزرگ شده را برای همیشه تغییر دهد ، در نهایت ، او آرامشی که تمام عمر منتظر اش بوده را بدست می آورد ، اما این هالیوود نیست که در خانه اش را می کوبد و ...

پس از مرگ پدر آلن، گله گرگ ها تصمیم می گیرند برای بهبود مسائل روانی آلن، او را به بیمارستان ببرند اما همه چیز زمانی بهم می ریزد که”داگ” توسط گانگستر عصبانی ربوده می شود و آن ها باید رد آقای “چو” که تازه از زندان فرار کرده است را بگیرند و او را تسلیم گانگستر عصبانی کنند و داگ را نجات دهند…

بلافاصله پس از میهمانی مجردی در لاس وگاس، “فیل” (کوپر)، “استو” (هلمز)، “آلن” (گالیفیاناکیس) و “داگ” (بارتا) برای جشن عروسی استو به تایلند می روند. برنامه استو برای مهمانی قبل از ازدواج درست از آب در نمی آید و…می شود و آن ها باید رد آقای”چو” که تازه از زندان فرار کرده است را بگیرند و او را تسلیم گانگستر عصبانی کنند و داگ را نجات دهند…

یک مراسم عروسی بزودی برپا خواهد شد. "داگ" داماد مراسم است و خیلی علاقه به رابطه دارد اما بعنوان مراسم آخرین شب مجرد بودن با سه دوست خود تصمیم می‌گیرد به لاس وگاس برود و مست کند. "داگ" و دوستان با هم به هتلی می‌روند و با استفاده از مشروبات الکلی بشدت مست می‌شوند. اما صبح روز بعد می‌بینند که کلی خرابکاری کرده اند و چیزی از شب قبل یادشان نمی آید و مهم تر از همه آن ها "داگ" را گم کرده اند که این محور اصلی داستان را شکل می‌دهد...